اسیران خاک
 
 
مطالب این وبلاگ کاملا از منابع مختلف است و حقیر هیچ از خود ننوشته ام  
 

اعمال محدود انسان در دنیا چگونه با نتایج نامحدود اُخروى سازگارى دارد؟

هر چند این پرسش نوعاً متوجه کیفرهاى اخروى است، اما ممکن است درباره ى پاداش هاى اخروى نیز مطرح باشد; بنابراین لازم است به هر دو محور پرداخته شود.
1. چگونگى سازگارى اعمال انسان با پاداش هاى اخروى،چه نیاز به استدلال و اقامه ى برهان ندارد; زیرا اولا، به آسانى قابل پذیرش است که تفضّل و پاداش بیشتر از عمل، از خداوندى که تفضّل، بخشش و رحمت نامتناهى جزء صفات کمال اوست، جاى شگفتى و پرسش نخواهد داشت;[1] و ثانیاً، عمل نیک انسان مثل حبّه و دانه ى بذرى است که اگر به طور مناسب و در شرایط مساعد کاشته شود، هزارها حبّه از آن پدید مى آید; چنان که قرآن کریم در این باره مى فرماید:
(مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِـیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَة مِئَةُ حَبَّة وَاللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَاللّهُ واسِـعٌ عَلِـیمٌ);[2] کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر کس بخواهد و شایستگى داشته باشد دو یا چند برابر مى کند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.

گاهى انسان براى درک و فهم یک مسئله یک ساعت اندیشه و تفکر مى کند که نتیجه ى آن زندگى بهتر و آثار علمى و عملى بى شمارى خواهد بود; اگر این تفکر در جهت شناخت و معرفت الهى باشد ممکن است تا ابد براى او نتیجه بدهد; چنان که حکما گفته اند:
المعرفة بذر المشاهدة;[3] معرفت خداوند بذر شهود اوست.
فان المعرفة و التصورها هنا بذر المشاهدة فى العقبى;[4] شناخت و معرفت خداوند در این دنیا سبب مى شود که انسان خدا را در آخرت شهود نماید.
پس روشن است که نتیجه ى نامحدود از یک عمل محدود به آسانى قابل درک و پذیرش است و نیازى به استدلال و تحلیل ندارد.
اما چگونگى سازگارى اعمال انسان با کیفر آن اعمال از جهات مختلف قابل بررسى است; از جمله این که گناه محدود چگونه کیفر نامحدود دارد؟
در پاسخ باید گفت: اولا، کسانى که چنین پرسش هایى را مطرح مى کنند از این غافل اند که بین مجازات هاى قراردادى و اعتبارى و مجازات هاى تکوینى ـ که در حقیقت پیامد سوء اعمال و نتیجه ى طبیعى آنهاست ـ تفاوت بنیادین وجود دارد; مثلا اگر راننده اى با سرعت غیرمجاز رانندگى کند، ممکن است طبق قانون و متناسب با جرمش جریمه شود، اما اگر بر اثر سرعت غیرمجاز چشمش را از دست بدهد، طبیعى است که تا آخر عمر باید رنج کورى را تحمل کند. کیفرهاى اخروى از سنخ مجازات هاى تکوینى و شبیه این نوع پیامد عمل است.[5] پس بحث تناسب کیفر و عمل از نظر کمیت فقط در کیفرهاى قراردادى مطرح است و در امور تکوینى هرگز بین عمل و پیامد آن تناسبى وجود ندارد; لذا اگر کسى یک قطره زهر بنوشد و یا در یک لحظه خود را از کوه پرتاب کند، براى همیشه از زندگى ساقط مى شود و هیچ عاقلى نخواهد گفت که آن عمل محدود چرا این نتیجه ى طولانى را دارد؟[6]
ثانیاً: رابطه ى عمل و پیامد، به خصوص کیفر، نه تنها فراتر از جرم و جریمه ى اعتبارى است، بلکه در واقع از رابطه ى علت و معلول نیز بالاتر است; چون بین عمل و کیفر و یا پاداش رابطه ى عینیت و اتحاد برقرار است; یعنى عملْ عین پاداش و کیفر است. هرگاه عملى لباسِ وجود بر تن کند، تا ابد موجود است و نابود نمى شود، پس پیامد آن نیز که عین آن است، ابدى خواهد بود. قرآن کریم در تبیین این مسئله مى فرماید:
(یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْر مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِـیداً);[7] روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده، حاضر شده مى یابد و آرزو مى کند کاش میان او و آن کارهاى بد فاصله اى دور بود.
از این آیات استفاده مى شود که بین عمل و نتیجه ى اخروى آن، اتحاد و عینیت برقرار است; پس عمل محدود در دنیا، باطن و ملکوت نامحدود دارد که در قیامت ظاهر مى شود.[8]
ثالثاً: هر عمل محدودى کیفر نامحدود ندارد، بلکه ممکن است برخى اعمال به سبب توبه و یا عفو الهى، کیفر نداشته باشند و یا به طور محدود کیفر داده شوند و سپس بهشت و نعمت هاى دیگر به دنبال داشته باشند; نظیر گناهانى که احیاناً ممکن است از انسان مؤمن سر بزند.
اما اعمالى که انسان را از دایره ى انسانیت خارج مى کند و یا تکرار آن سبب ایجاد ملکه ى نفسانى بد مى شود و اساساً صورت نوعى انسان را دگرگون مى سازد، کیفر نامحدود دارد.
پس بحث تناسب عمل و کیفر از قیاسِ غلط، امور آخرت به امور دنیایى برمى خیزد، در حالى که نشئه ى آخرت، شرایط، احکام و قوانین خاص خود را دارد که هرگز با قوانین دنیا قابل مقایسه نیست.[9]
رابعاً: بر اساس گفته ى برخى از بزرگان، عملکرد ناشایستْ انسان را مخلّد در ارض طبیعت مى کند، و باطن آن، در عالم آخرت جلوه مى نماید که همان خلود در جهنم است.[10]پس خلود در آتش در حقیقت تجسم خلود در طبیعت است; چه این که اگر بر اثر گناه نور فطرت در وجود انسان خاموش شود، اثرش خلود در جهنم است;[11] و نیز اگر شرک و کفر جاى گزین فطرت توحیدى شود، شفاعت از انسان سلب مى گردد و او تا ابد در عذاب به سر خواهد برد.[12] هم چنین برخى روایات اشاره به این دارد که خلود، چه در بهشت و چه در جهنم، دایرمدار نیّت انسان است، چون نیت روح عمل است; عمل، خواه ناخواه، محدود است، اما روح عمل یعنى نیت و اثر آن مى تواند جاودان باشد; لذا جاودانگى در بهشت و یا جهنم بر اساس اقتضاى روح عمل یعنى نیت رقم مى خورد، چون نیت نوعى عمل است و اعمال قلبى دایمى و همیشگى اند و اثر جاودان در پى خواهند داشت.[13]
امام صادق(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
«شخصى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پرسید اگر پروردگار تو ستم نمى کند، پس چگونه کسى را که تنها چند روز گناه کرده، براى همیشه در آتش نگاه مى دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: او را به واسطه ى نیتش در آتش جاودان نگه مى دارد، کسى را که خداوند مى داند اگر تا پایان دنیا در آن بماند، معصیت و نافرمانى خدا را انجام مى دهد، به واسطه ى این نیت او را تا ابد در آتش نگه مى دارد، چون این نیت از عملش بدتر است. جاودانگى در بهشت نیز به آن جهت است که فردى قصد دارد اگر هر اندازه در دنیا باقى ماند، همواره طاعت و بندگى خداوند را انجام دهد، این نیت او از عملش بهتر است لذا در بهشت جاودان مى ماند; پس خلود در بهشت و یا جهنم دایرمدار نیت انسان هاست».[14]
برخى بر این عقیده اند که اعتقاد و باور، محور و اساس کار و عمل است. کردار انسان از اعتقاد و از روح او بر مى خیزد و روح او تابع زمان و تاریخ نیست; چون روح مجرد است و مجردات اصلا نمى میرند; بنابراین لازم است عذاب ثابت و جاودان را بچشد، چه این که انسان گناه کار بر اثر عملکرد بد براى خود وجود جهنمى کسب کرده و در آخرت به اصل خود، یعنى دوزخ بزرگ مى رسد.[15]
حاصل آن که بین عمل خوب و بد و جزاى آنها رابطه ى تکوینى و عینى برقرار است چنانکه گناه و معصیت بسان کبریت کوچکى است که ممکن است شهرى را به آتش بکشاند و کار خیر و حسنه همچون بذر گلى است که با گذشت چند صباحى صحرایى از زیباترین و معطرترین گلها را به وجود مى آورد که عطر آن مشام جان را معطر و دل را نوازش مى دهد.

 

محمد امین صادقى
________________________________________
[1]. ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، (قم، نشر مدرسة الامام امیرالمؤمنین، 1370 ش)، ج 6، (معاد 2)، ص 500، عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، (قم: مرکز نشر اسراء، 1380 ش)، ج 4، ص 385.
[2]. سوره ى بقره، آیه ى 261.
[3]. صدرالمتألهین، اسفار، (بیروت: نشر دارالاحیاء التراث العربى، 1410 ق)، ج 3، ص 376.
[4]. همان، ج 9، ص 38، 123 و 129.
[5]. ناصر مکارم شیرازى، همان، ص 502.
[6]. مرتضى مطهرى، عدل الهى، (تهران، نشر شرکت سهامى انتشار، بى تا)، ص 207.
[7]. سوره ى آل عمران، آیه ى 30.
[8]. مرتضى مطهرى، همان، ص 213.
[9]. امام خمینى، معاد از دیدگاه امام خمینى، (مؤسسه ى تنظیم و نشر آثار امام، 1378 ش)، ص 201.
[10]. امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، (مؤسسه ى تنظیم و نشر آثار امام، چاپ سوم، 1377 ش)، ص 45; معاد از دیدگاه امام خمینى، ص 319.
[11]. همان.
[12]. امام خمینى، چهل حدیث، (مؤسسه ى تنظیم و نشر آثار امام، 1378 ش)، ص 39.
[13]. عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، (قم، مرکز نشر اسراء، 1383 ش)، ج 5، ص 496.
[14]. شیخ صدوق، التوحید، باب الاطفال، (قم، انتشارات جامعه ى مدرسین، 1416 ق)، ص 397-398، حدیث 14 (پاورقى).
[15]. عبدالله جوادى آملى، همان، ص 498 و 501.

 |+| نوشته شده در  شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۸ساعت 21:59  توسط سید احمد طباطباييان  | 
  بالا