اسیران خاک
 
 
مطالب این وبلاگ کاملا از منابع مختلف است و حقیر هیچ از خود ننوشته ام  
 

﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. نه! سوگند به روز رستاخیز، ١ و [باز] نه! سوگند به وجدان سرزنشگر ٢ آیا انسان می‌پندارد که هرگز ریزه استخوان‌هایش را گرد نخواهیم آورد ٣ آری [بلکه] تواناییم که [خطوط] سر انگشتانش را [یکایک] درست [و بازسازی] کنیم. ٤ ولی نه، انسان می‌خواهد که در پیشگاه او فسادکاری کند. ٥ می‌پرسد: «روز رستاخیز چه وقت است؟» ٦ پس آنگاه که دیده خیره گردد، ٧ و ماه درخسوف افتد، ٨ و آفتاب و ماه به هم گرد آیند، ٩ آن‌روز انسان گوید: «[راه] گریز کجاست؟» ١٠ حاشا! پناهگاهی نیست! ١١ آن‌روز، قرارگاه [نهایی] به سوی پروردگار توست! ١٢ آن‌روز است که انسان را از آنچه از دیرباز یا پس از آن انجام داده آگاهی دهند. ١٣ بلکه انسان خود بر نفس خویشتن بیناست، ١٤ هرچند دست به عذرتراشی زند. ١٥ زبانت را [در هنگام وحی] زود به حرکت درنیاور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگی به خرج دهی. ١٦ در حقیقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهدة] ماست. ١٧ پس چون آن را برخواندیم [همان‌گونه] خواندن آن را دنبال کن. ١٨ سپس توضیح آن [نیز] بر عهدة ماست. ١٩ ولی نه [شما دنیای] زودگذر را دوست دارید، ٢٠ و آخرت را وا می‌گذارید. ٢١ در آن‌روز چهره‌هایی شاداب‌اند، ٢٢ به سوی پروردگار خود می‌نگرند. ٢٣ و در آن‌روز چهره‌هایی دژم باشند. ٢٤ [چرا که[ دانند مورد عذابی کمرشکن قرار خواهند گرفت ٢٥ نه چنین است [که او پندارد، زیرا] آنگاه که جان میان گلوگاهش رسد، ٢٦ و گفته شود: «چاره‌ساز کیست؟» ٢٧ و داند که همان [زمان] فراق است، ٢٨ و [محتضر را] ساق به ساق دیگر پیچد، ٢٩ آن روز است که به سوی پروردگارت سوق دادن باشد. ٣٠ پس [گویند] تصدیق نکرد و نماز برپا نداشت، ٣١ بلکه تکذیب کرد و روی گردانید. ٣٢ پس خرامان به سوی اهل خویش رفت! ٣٣ وای بر تو! پس وای [بر تو!] ٣٤ باز هم وای بر تو! وای بر تو! ٣٥ آیا انسان پندارد که بیهوده رها می‌شود؟! ٣٦ مگر او [قبلاً[ نطفه‌ای نبود که [در رحم] ریخته می‌شود؟! ٣٧ پس عَلَقه [= آویزک] شد و [خدایش] شکل داد و درست کرد؟! ٣٨ و از آن دو جنس نر و ماده را قرار داد! ٣٩ آیا چنین [خدایی] نتواند که مردگان را زنده گرداند؟! ٤٠


ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ساعت 21:36  توسط سید احمد طباطباييان  | 
  بالا