|
اسیران خاک
|
||
|
مطالب این وبلاگ کاملا از منابع مختلف است و حقیر هیچ از خود ننوشته ام |
در ميان كتب آسمانى، قرآن كريم تنها كتابى است كه از روز «رستاخيز» به تفصيل سخن رانده و در عين اين كه تورات نامی از اين روز به ميان نياورده و انجيل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن كريم در صدها مورد با نامهاى گوناگون، روز رستاخيز را ياد كرده و سرنوشتى را كه جهان و جهانيان در اين روز دارند، گاهى به اجمال و گاهى به تفصيل بيان نموده است.
و بارها تذكر داده كه ايمان به روز جزا (روز رستاخيز) همتراز ايمان به خدا و يكى از اصول سه گانه اسلام است كه فاقد آن (منكر معاد) از آيين اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاكت ابدى ندارد.
و حقيقت امر نيز همين است؛ زيرا اگر از جانب خدا حسابى در كار و جزاء و پاداشى در پيش نباشد، دعوت دينى كه مجموعهاى از فرمانهاى خدا و اوامر و نواهى اوست، كمترين اثرى دربر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبليغ در اثر، مساوى خواهد بود بلكه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت؛ زيرا پذيرفتن دين و پيروى از مقررات شرع و آيين، خالى از كلفت و سلب آزادى نيست و در صورتى كه متابعت آن اثرى دربر نداشته باشد هرگز مردم زير بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبيعى دست بر نخواهند داشت. و از اينجا روشن میشود كه اهميت تذكر و يادآورى روز رستاخيز، معادل با اهميت اصل دعوت دينى است.
و هم از اينجا روشن میشود كه ايمان به روز جزاء مهمترين عاملى است كه انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسنديده و گناهان بزرگ وادار میكند چنان كه فراموش ساختن يا ايمان نداشتن به آن، ريشه اصلى هر بزه و گناهى است.
خداى متعال در كتاب خود میفرمايد: «اِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ؛[۱۰] كسانى كه از راه خدا بيرون رفته و گمراه میشوند، براى ايشان عذابى است سخت در مقابل اين كه روز حساب را فراموش كردند».
چنان كه پيداست در آيه كريمه، فراموشى روز حساب منشاء هر گمراهى گرفته شده است. تأمل در آفرينش انسان و جهان و همچنين در غرض و هدف شرايع آسمانى در پيش بودن چنين روزى (روز رستاخيز) را روشن میسازد.
ما وقتى در كارهايى كه در آفرينش تحقق میپذيرد، دقيق میشويم میبينيم كه هيچ كارى (كه به طور ضرورت به نوعى از حركت نيز مشتمل است) بدون غايت و هدف ثابت انجام نمیيابد و هرگز خود كار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نيست بلكه پيوسته مقدمه هدف و غايتى است و بپاس آن مطلوب میباشد حتى در كارهايى كه به نظر سطحى بىغرض شمرده میشوند مانند افعال طبيعى و بازيهاى بچگانه و نظاير آنها اگر به دقت نگاه كنيم غايتها و غرضهايى مناسب نوع كار میيابيم چنان كه در كارهاى طبيعى كه عموما از قبيل حركت میباشد غايتى كه حركت به سوى آن است غايت و غرض آن است و در بازيهاى بچگانه مناسب نوع بازى غايتى است خيالى و وهمی كه مطلوب از بازى همانا رسيدن بدان است.
البته آفرينش انسان و جهان، كار خداست و خدا منزه است از اين كه كار بيهوده و بىهدف انجام دهد و دائما بيافريند و روزى دهد و بميراند و باز بيافريند و روزى دهد و بميراند و همچنين درست كند و به هم زند بىاين كه از اين آفرينش غايت ثابتى را بخواهد و غرض پابرجايى را تعقيب كند.
پس ناچار براى آفرينش جهان و انسان، هدف و غرض ثابتى در كار است و البته سود و فائده آن به خداى بىنياز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفريدهها عايد خواهد شد، پس بايد گفت كه جهان و انسان به سوى يك آفرينش ثابت و وجود كاملترى متوجهاند كه فنا و زوال نپذيرد.
و نيز وقتى كه از نظر تربيت دينى در حال مردم دقيق میشويم میبينيم كه در اثر راهنمائى خدايى و تربيت دينى، مردم به دو گروه نيكوكاران و بدكاران منقسم میشوند، با اين حال در اين نشأه زندگى تميز و امتيازى در كار نيست بلكه بالعكس و على الاغلب پيشرفت و موفقيت از آن بدكاران و ستمكاران میباشد و نيكوكارى توأم با گرفتارى و بدگذرانى و هرگونه محروميت و ستمكشى میباشد.
در اين صورت، مقتضاى عدل الهى آن است كه نشأه ديگرى وجود داشته باشد كه در آن نشأه هر يك از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بيابند و هر كدام مناسب حال خود زندگى كنند. خداى متعال در كتاب خود به اين دو حجت اشاره نموده میفرمايد: «وَما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ وَما بَيْنَهُما لاعِبينَ ما خَلَقْناهُما اِلاّ بِالْحَقِّ وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لايَعْلَمُون»؛[۱۱] ما آسمان و زمين و آنچه را كه در ميان آنهاست به بازی نيافريديم. آنها را نیافریدیم مگر به حق ولی بسیایر از ایشان نمی دانند.
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ»؛ ما آسمان و زمين و آنچه را كه در ميان آنهاست بيهوده نيافريديم. اين احتمال دور از خرد، گمان كسانى است كه به خدا كافر شدند، واى به حال اين كافران از آتش كه به كفار وعده داده شده! آيا ما كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى نيك كردند مانند كسانى قرار خواهيم داد كه در زمين افساد میكنند؟ يا پرهيزكاران را مانند اهل فجور قرار خواهيم داد؟
و در جاى ديگر كه هر دو حجت را در يك آيه جمع نموده، میفرمايد: «اَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاَّتِ اَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوالصّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ وَ خَلَقَ اللّهُ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَهُمْ لايُظْلَمُونَ»؛[۱۲] آيا كسانى كه به جرم و جنايتها پرداختهاند، گمان میبرند كه ما آنان را مانند كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام دادهاند قرار خواهيم داد؟ به طورى كه زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حكمی است كه میكنند! خدا آسمانها و زمين را آفريد به حق (نه بيهوده) و براى اين كه هر نفس به آنچه با عمل خود كسب كرده جزا داده شود بىاين كه به مردم ستم شود.
بيان ديگر
در بحث ظاهر و باطن قرآن در بخش دوم كتاب اشاره كرديم كه معارف اسلامی در قرآن كريم، از راههاى گوناگون بيان شده است و راههاى نامبرده به طور كلى به دو طريق ظاهر و باطن منقسم میشود. بيان از طريق ظاهر بيانى است كه مناسب سطح افكار ساده عامه میباشد به خلاف طريق باطن كه اختصاص به خاصه دارد و با روح حيات معنوى درك میشود.
بيانى كه از طريق ظاهر سرچشمه میگيرد خداى متعال را فرمانرواى على الاطلاق جهان آفرينش معرفى میكند كه سراسر جهان ملك اوست، خداوند جهان فرشتگان بسيار بيرون از شمار آفريد كه فرمانبران و مجريان اوامرى هستند كه به هر سوى جهان صادر میفرمايد و هر بخش از آفرينش و نظام آن ارتباط به گروه خاصى از فرشتگان دارد كه موكل آن بخش هستند.
نوع انسان از آفريدگار و بندگان او هستند كه بايد از اوامر و نواهى او پيروى و فرمانبردارى كنند و پيغمبران حاملان پيامها و آورنده شرايع و قوانين او هستند كه به سوى مردم فرستاده و جريان آنها را خواسته است.
خداى متعال از اين روى كه به ايمان و اطاعت، وعده ثواب و پاداش نيك داده و به كفر و معصيت، وعيد عقاب و سزاى بد داده و چنان كه فرموده، خُلف وعده نخواهد نمود و از اين روى كه عادل است و مقتضاى عدل او اين است كه در نشأه ديگرى دو گروه نيكوكاران و بدكاران را كه در اين نشأه، موافق خوبى و بدى خود زندگى نمیكنند از هم جدا كرده خوبان را زندگى خوب و گوارا و بدان را زندگى بد و ناگوار عطا نمايد.
خداى متعال به مقتضاى عدل خود و وعدهاى كه فرموده گروه انسان را كه در اين نشأه میباشند بدون استثنا پس از مرگ دوباره زنده میكند و به جزئيات اعتقادات و اعمالشان رسيدگى حقيقى مینمايد و ميان ايشان بحق قضاوت و داورى میفرمايد و در نتيجه حق هر ذي حق را به وى میرساند و داد هر مظلومی را از ظالمش میگيرد و پاداش عمل هر كس را به خودش میدهد، گروهى به بهشت جاودان و گروهى به دوزخ جاودان محكوم میشوند.
اين بيان ظاهرى قرآن كريم است و البته راست و درست میباشد ولى از موادى كه مولود تفكر اجتماعى انسان است تأليف و تنظيم شده تا فايدهاش عمومیتر و شعاع عملش وسيعتر باشد.
كسانى كه در ساحت حقايق جاى پاى و به زبان باطنى قرآن كريم تا اندازهاى آشنايى دارند، از اين بيانات مطالبى میفهمند كه بسى بالاتر از سطح فهم ساده و همگانى است و قرآن كريم نيز در خلال بيانات روان خود گاهگاهى به آنچه مقصد باطنى اين بيانات است، گوشهاى میزند.
قرآن با اشارههاى گوناگون خود، اجمالاً میرساند كه جهان آفرينش با همه اجزاى خود كه يكى از آنها انسان است، با سير تكوينى خود (كه پيوسته رو به كمال است) به سوى خدا در حركت است و روزى خواهد رسيد كه به حركت خود خاتمه داده، در برابر عظمت و كبرياى خدايى، امنيت و استقلال خود را به كلى از دست میدهد.
انسان نيز كه يكى از اجزاى جهان و تكامل اختصاصى وى از راه شعور و علم است، شتابان به سوى خداى خود در حركت میباشد و روزى كه حركت خود را به آخر رسانيد حقانيت و يگانگى خداى يگانه را عياناً مشاهده خواهد نمود. او خواهد ديد كه قدرت و ملك و هر صفت كمال در انحصار ذات مقدس خداوندى است و از همين راه حقيقت هر شىء چنان كه هست بر وى مكشوف خواهد شد.
اين نخستين منزل از جهان ابديت است، اگر انسان به واسطه ايمان و عمل صالح در اين جهان ارتباط و اتصال و الفت و انس با خدا و نزديكان او داشته باشد با سعادتى كه هرگز به وصف نمیآيد در جوار خداى پاك و صحبت پاكان عالم بالا بسر میبرد و اگر به واسطه دلبستگى و پايبندى به زندگى اين جهان و لذايذ گذران و بىپايه آن از عالم بالا بريده و انس و الفتى به خداى پاك و پاكان درگاهش نداشته باشد گرفتار عذابى دردناك و بدبختى ابدى خواهد شد.
درست است كه اعمال نيك و بد انسان در اين نشأه گذران است و از ميان میرود ولى صور اعمال نيك و بد در باطن انسان مستقر میشود و هر جا برود همراه اوست و سرمايه زندگى شيرين يا تلخ آينده او میباشد.
مطالب گذشته را میتوان از آيات ذيل استفاده نمود، خداى متعال میفرمايد: «اِنَّ اِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»؛[۱۳] برگشت مطلقاً به سوى خداى توست و میفرمايد: «اَلا اِلَى اللّهِ تَصيرُ اْلاُمُورُ»؛[۱۴] آگاه باشيد همه امور به سوى خدا برمیگردد و میفرمايد:«وَاْلاَمْرُ يَوْمئِذٍ للّهِِ»؛[۱۵] امروز امر يكسره از آن خداست.
«يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضيَّةً فَاْدخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى»؛[۱۶] اين نفس كه اطمينان و آرامش يافتهاى (با ياد خدا) به سوى خداى خود برگرد، در حالى كه خشنودى و از تو خشنود شده، پس داخل شو در ميان بندگان من و داخل شو در بهشت من.
و در حكايت خطابى كه روز قيامت به بعضى از افراد بشر میشود میفرمايد:«لَقَدْ كُنْتَ فى غَفْلَةً مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ»؛[۱۷] تو از اينها كه مشاهده میكنى در غفلت بودهاى اينك پرده را از پيش چشمت برداشتيم و در نتيجه چشم تو امروز تيزبين است.
در مورد تأويل قرآن كريم (حقايقى كه قرآن كريم از آنها سرچشمه میگيرد) میفرمايد: «هَلْ يَنْظُرُونَ اِلاّ تَاءْويلَهُ یوم یاتی تاويلُهُ يَقُولُ الَّذينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا اَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذى كُنّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ»؛[۱۸] آيا كسانى كه قرآن را نمیپذيرند، جز تأويل آن چيزى را منتظرند روزى كه تأويلش مشهود میشود، كسانى كه قبلاً آن را فراموش كردهاند، خواهند گفت: پيغمبران خداى ما، به حق آمدند پس آيا براى ما نيز شفاعت كنندگانى هستند كه براى ما شفاعت كنند يا اين كه برگردانده شويم (به دنيا) و عملى غير از آن عمل كه انجام میداديم، انجام دهيم؟ اينان نفسهاى خود را زيان كردند و افترايى كه میبستند گم نمودند».
و میفرمايد: «يَوْمَئِذٍ يُوَفّيهِمُ اللّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ هُوَالْحَقُّ الْمُبينُ؛[۱۹] در چنين روزى خدا پاداش واقعى ايشان را میدهد و میدانند كه خدا واقعيتى آشكار و بىپرده است و بس» و میفرمايد: «يا اَيُّهَا اْلاَنْسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ؛[۲۰] اى انسان تو با رنج به سوى خداى خود در كوشش میباشى پس او را ملاقات خواهى كرد».
و میفرمايد:«مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَاللّهِ فَإ نَّ اَجَلَ اللّهِ لاََّتٍ»؛[۲۱] هر كه ملاقات خدا را اميدوار باشد موقعى را كه خدا براى ملاقات مقرر فرموده خواهد آمد و میفرمايد: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحداً»؛[۲۲] پس هر كه به ملاقات خداى خود اميدوار باشد بايد عمل صالح (كار سزاوار) بكند و در پرستش خداى خود كسى را شريك ننمايد.
و میفرمايد: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعى اِلى رَبِّكَ راضِيَةً مَرْضيَّةً فَاْدخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى»[۲۳] و میفرمايد: «فَإِذَا جَاءتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى * يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَى * وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَى * فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى * وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»؛[۲۴] وقتى كه بزرگترين داهيه (روز رستاخيز) رسيد روزى كه انسان هر گونه تلاش و كوشش خود را به ياد میآورد و آتشى كه براى عذاب روشن شده آشكار گرديد، (مردم دو گروه میشوند) اما كسى كه طغيان نموده و زندگى دنيا را براى خود انتخاب نمود، آتش نامبرده جايگاه اوست و اما كسى كه از مقام خداى خود ترسيده و نفس خود را از هواى دلخواه ناپسند نهى كرد، بهشت جايگاه اوست و بس.
و در بيان هويت جزاى اعمال میفرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لاتَعْتذِروُا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛[۲۵] اى كسانى كه كافر شديد اعتذار مجوييد، امروز (روز رستاخيز) جزايى كه به شما داده میشود همان خود اعمالى است كه انجام
|
|