اسیران خاک
 
 
مطالب این وبلاگ کاملا از منابع مختلف است و حقیر هیچ از خود ننوشته ام  
 
انگیزه های انکار معاد از دیدگاه قرآن

قرآن کریم می فرماید: فَاتوا بِآبائنا ان کنتم صادقِین. اگر شما راست می گویید که قیامتی هست، پس پدران ما را زنده نمایید![1]

1-گریز از مسئولیت

قرآن می فرماید: «یریدُ الانسانَ لِیفجُرَ امامَه یسئَلُ أیانَ یومُ القیامَة»[2]انسان می خواهد برای فساد و عیاشی راه های جلو خویش را باز کرده و آن را موجّه کند، لذا منکر قیامت شده و می گوید: قیامتی نیست، تا بتواند هر کاری می خواهد انجام دهد. گاهی انسان می خواهد از درخت یا زمینی در بیابان استفاده کند، وجدان اخلاقی و روح تقوا به او می گوید: این کار را نکن که صاحبش راضی نیست. او برای اینکه سر وجدان خود کلاهی بگذارد و راه را برای استفاده خود باز کند. می گوید: این زمین و درختان که مالک ندارند. یا مثلًا وقتی می خواهد کسی را غیبت کند می گوید: فلانی به قدری شخص ناروایی است که اساساً غیبت ندارد، تا بدین وسیله بتواند هرچه دلش می خواهد نثار او کند. گاهی برای توجیه نگاه به نامَحرم می گوید: همه خواهر و برادریم. گاهی که می ترسد امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد و یا با طاغوت درگیر شود، می گوید: باید تقیهّ کرد. گاهی که قاطعیت کافی ندارد، می گوید: باید با مردم مدارا نمود. آری، انسان چنان قدرت توجیه دارد که گاهی خود او هم ناخودآگاه آن را باور می کند. ما این انگیزه ها را که ریشه روانی دارد، به عنوان «گریز از مسئولیت» نام می نهیم.

2-عدم ایمان به قدرت و علم خدا

در آیات متعدّد قرآن می خوانیم که مخالفان و منکران معاد هیچ دلیل و برهان علمی برای انکار قیامت ندارند، بلکه تنها زنده شدن را بعید می دانند که ما نمونه های آن را در اینجا بیان می کنیم:

و ما لَهم بِذلِک مِن عِلمٍ انْ هُم الّا یظنُّون»[3]کسانی که منکر معاد هستند هیچ گونه دلیل علمی ندارند، تنها با خیال و گمان حرف هایی می زنند.«زَعَم الّذینَ کفروا أن لَن یبعَثوا»[4]کفّار گمان می کنند که بعد از مرگ دیگر زنده نمی شوند.«اذا ضَللنا فِی الارضِ ءانّا لَفِی خَلقٍ جَدید»[5] آیا هر گاه ما مرده و پوسیده شدیم و ذرّات بدن ما در زمین پراکنده و گم شد، دوباره آفریده می شویم؟!«ءاذا کنّا تُراباً ءانّا لَفِی خَلقٍ جَدید»[6] آیا هر گاه ما بعد از مرگ پوسیده و خاک شدیم باز هم زنده می شویم؟!با توجّه به گفته های مخالفان می بینیم که تنها بهانه آنها استبعاد و بعید دانستن قیامت است، لیکن قرآن جواب های روشنی به آنها می دهد که ما نمونه هایی از آن را در بحث(امکان معاد) بیان کردیم و در اینجا هم حدیثی را اضافه می کنیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا رأیتُم الرَّبیعَ فَاکثروا ذکر النُّشور»[7]هر گاه فصل بهار را مشاهده می کنید زیاد به یاد قیامت و زنده شدن بعد از مرگ خودتان باشید. آیات قرآن هم مکرّر این مسأله را دنبال می کند که زنده شدن مردگان چیزی است مثل زنده شدن زمین و درختان.

این بهار نو ز بعد برگ ریز/ هست برهان بر وجود رستخیز

در بهاران سرّها پیدا شود/ هرچه خورده این زمین رسوا شود

آری، دلیل انکار معاد همان است که انسان ایمان به قدرت خداوند ندارد، لذا قرآن برای مخالفان نمونه هایی از قدرت الهی را نقل می کند و می فرماید: همان قدرتی که تو را ساخت می تواند متلاشی کرده و دوباره از نو بسازد و ناگفته پیداست که متلاشی و بهم پیوستن از اصل آفریدن آسان تر است(گر چه برای خدا هیچ کاری، مشکل نیست).

3-آگاهی نداشتن به زمان قیامت

بهانه دیگر مخالفان معاد این است که زمان قیامت چه وقت است؟ در قرآن می خوانیم که پس از شنیدن جواب هایی از رسول خدا صلی الله علیه و آله به جای قبول کردن با تعجّب و مسخره سر خود را تکان داده و می گفتند: «و یقولون مَتی هو»[8] قیامت چه وقت است؟ غافل از آنکه زمان وقوع قیامت را جز خدا کسی نمی داند، ولی ندانستن تاریخ هرگز دلیل انکار نیست. آیا اگر کسی ساعت مردن خود را نداند باید اصل مردن را انکار کند؟

4-زنده کردن مردگان

از بهانه های منکران معاد این است که به پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند: «قالوا ائتُوا بآبائنا»[9]اگر خداوند مردگان را زنده می کند پس تو همین الآن پدران ما را زنده کن! و یا می گفتند: «فَاتوا بِآبائنا ان کنتم صادقِین»[10]اگر شما راست می گویید که قیامتی هست، پس پدران ما را زنده نمایید! انسان اگر بنای لجاجت نداشته باشد همین خواب و بیداری خود و بهار و پائیز درختان برای قبول کردن معاد کافی است و اگر بنای لجاجت داشته باشد بر فرض پدرش هم زنده شود، می گوید: خود ما را جوان کن و بالأخره تقاضای بهم ریختن دستگاه آفرینش را می کند و آخر هم ایمان نمی آورد!!مگر ماه را آن بزرگوار برای آنان دو نیم نکرد؟[11] مگر حضرت صالح برای قومش شتر ماده ای را به عنوان معجزه خود به اذن خدا از دل کوه بیرون نیاورد، امّا آنان شتر را پی کردند و کشتند و مستوجب عذاب گردیدند؟[12]مگر بعد از دو نیم شدن ماه به جای ایمان آوردن نگفتند که اینها همه سحر و جادو است؟ و مگر حضرت عیسی علیه السلام که مرده زنده می کرد توانست همه مردم را تسلیم قدرت خدا کند؟ مگر در قرآن نمی خوانیم که عدّه ای نزد پیامبر بزرگوار آمدند و گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا اینکه آسمان را برزمین فروآوری یا خداوند وملائکه را نزد ما احضار کنی.[13]غافل از آنکه وظیفه پیامبران عزیز بیان استدالال و نشان دادن نمونه هایی از قدرت الهی است، نه اجابت خواسته ها و هوا و هوس این و آن.

مگر به خاطر ایمان آوردن این و آن می توان نظام هستی را بهم ریخت؟ مگر خداوند جسم است تا نزد این و آن احضار شود؟

خداوند در پاسخ کسانی که زنده شدن مردگان را کار محال و ناشدنی می پندارند چنین می فرماید: «أوَلَم یروا انّ اللّه الّذی خَلَق السّموات و الارضَ قادِرٌ علی أن یخلُقَ مِثلَهم و جَعَل لهم أجلًا لاریبَ فیه فأبَی الظالمون الّا کفوراً»[14] مگر نمی دانند خدایی که آسمان ها و زمین را آفریده است می تواند مانند آنها را نیز بیافریند، برای این مردم مهلت و مدّتی قرار داده که تردیدی در آن نیست، ولی ستمگران جز انکار کاری نمی کنند. کوتاه سخن آنکه اگر ایمان مردم نیاز به معجزه دارد که انبیا آوردند و اگر ایمان هر فردی مستلرم بهم ریختن نظام آفرینش است که هرگز انبیا تسلیم امیال یک عدّه هوسران لجوج نخواهند شد.

5-مرگ، پایان قدرت خدا و نیستی

منکران معاد می گویند: مردن، یعنی تمام شدن قدرت خدا و پیروزی عوامل مرگ بر اراده خدا، در حالی که مردن نیز از مقدّرات الهی و تحت اراده و قدرت خداوند است. قرآن می فرماید: «نَحن قَدّرنا بَینکم الموتَ و ما نَحنُ بِمَسبوقِین»[15] ما خودمان مرگ را در میان شما مقدّر نمودیم و هیچ عاملی در هستی بر ما پیروز نشده و سبقت نمی گیرد. آنان می گویند: مردن، یعنی نیستی و فانی شدن! غافل از آنکه نیستی که آفریدن نمی خواهد. چنانکه در قرآن می خوانیم: «خَلَق الموتَ و الحَیاة»[16] خداوند هم مردن و هم زندگی و حیات را آفرید. بنابراین مرگ نیستی نیست، بلکه انتقال از منزلی به منزل دیگر است. جالب اینکه قرآن از مردن، 14 مرتبه با واژه «تَوفی » که به معنای تحویل گرفتن است نام می برد، یعنی با مردن، شما نابود نمی شوید بلکه ما داده خود را بدون کم و کاست پس گرفته و موقّتاً تحویل مأموران خودمان می دهیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرمودند: گمان نبرید که با مرگ نابود می شوید، بلکه ازخانه ای به خانه دیگر کوچ می نمایید.

پی نوشت ها:

[1] دخان/ آیه 36

[2] قيامت، آيه 5

[3] جاثيه، آيه 24

[4] تغابن، آيه 7

[5] سجده، آيه 10

[6] مؤمنون، آيه 35 و 82، نمل، 67، صافّات، 16 و 53

[7] زندگى جاويد، شهيد مطهرى، 45

[8] اسراء، آيه 51

[9] جاثيه، آيه 25

[10] دخان، آيه 36

[11] قمر، آيه 1

[12] هود، آيات 64 تا 6

[13] اسراء، آيات 90 تا 93

[14] اسراء، آيه 99

[15] واقعه، آيه 60

[16] ملك، آيه 2

 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۵ساعت 21:11  توسط سید احمد طباطباييان  | 
  بالا