|
اسیران خاک
|
||
|
مطالب این وبلاگ کاملا از منابع مختلف است و حقیر هیچ از خود ننوشته ام |
4- آیا آنها ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس باز می گرداند؟ این کار برای خدا آسان است.
5- همانگونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز می گردید.
* * *
تفسیر و جمع بندی:
چه کسی استخوان پوسیده را زنده می کند؟!
در نخستین آیه از داستان معروف مرد عرب مشرکی شروع می کند که استخوان پوسیده ای را با خود به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورده بود، او فردی به نام «ابی بن خلف»، یا «عاص بن وائل»، یا «امیة بن خلف» نام داشت و قطعه استخوانی را به دست گرفته بود و می گفت با این دلیل محکم به مخاصمه با محمد صلی الله علیه و آله وسلم می روم! و سخن او را درباره معاد باطل می کنم!
نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و صدا زد «چه کسی می تواند این استخوان را در حالی که پوسیده است از نو زنده کند»؟ کدام عقل این ادعا را باور می نماید، و شاید در همین حال برای تأکید سخنان خود قمستی از آن استخوان را نرم کرد و روی زمین ریخت. «قال من یحیی العظام و هي رمیم».
به دنبال آن قرآن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (ضمن پنج آیه) دستور می دهد که پاسخ قاطعی از طرق مختلف به او و امتثال او بدهد که یکی از آنها همین مسأله آفرینش نخستین کسی است که قرآن آن را به صورت بسیار کوتاه و جالبی مطرح کرده، می گوید: «و نسي خلقه»: «این مرد فراموشکار آفرینش نخستین خود را فراموش کرده»!
سپس به شرح آن پرداخته می فرماید: «بگو: کسی آن را زنده می کند که برای نخستین بار آن را آفرید» «قل یحییها الذی أنشأها اول مرة». و اگر تصور می کنی استخوانهای پوسیده سرانجام پراکنده می شود و هر ذره ای در گوشه ای می افتد، و یا اگر تصور می کنی باز گرداندن تمام صفات نخستین به این ذرات امکان ندارد چون کسی از آن آگاه نیست، اشتباه بزرگی است، چرا که او خالق همه چیز است و «از هر مخلوقی آگاه است» «و هو بکل خلق علیم».
«انشأها» از ماده «انشاء» به معنی ایجاد و تربیت است، و در اینجا گویا اشاره به این حقیقت می باشد که آن خدائی که در آغاز او را از هیچ به وجود آورد مسلما می تواند بعد از خاک شدن زنده کند.
در اینکه منظور از نسیان خلقت در این آیه چیست؟ دو احتمال وجود دارد: نخست اینکه انسان آفرینش خود را در آغاز از یک نطفه ناچیز و قطره آب بی ارزش به فراموشی سپرده که در قدرت خداوند در مسأله احیای مجدد تردید می کند.
دیگر اینکه: اشاره به آفرینش نوع آدم از خاک است، چگونه ممکن است در آغاز او را از خاک بیافریند و بار دیگر چنین امری محال باشدف چرا که «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» «حکم اشیاء همانند، در ممکن بودن یا نبودن یکسان است).
البته «نسیان» دراینجا یا فراموشکاری واقعی و حقیقی است، یا همچون شخص فراموشکار است هر چند فراموش نکرده، چرا که بر طبق تشخیص و آگاهی خود عمل ننموده است و در مقام انکار بر آمده. (این دو تفسیر را آلوسی در روح المعانی، جلد 23، صفحه 50، آورده است).
تعبیر «خلق اول» اشاره به آفرینش نخستین هر انسان یا خصوص حضرت آدم است، و این احتمال که بعضی از مفسرین داده اند که منظور خلقت اول جهان هستی است تناسبی با بحث ندارد.
«لبس» (بر وزن حبس) در اصل به معنی پوشانیدن چیزی است و لباس را نیز از این جهت لباس می گوید که بدن را می پوشاند، ولی به گفته راغب گاه در امور معنوی نیز به کار می رود و به معنی پوشانیدن حقیقت است. در آیه مورد بحث نیز به همین معنی است، یعنی آنها در اشتباه و جهل نسبت به معادند، و حقیقت به خاطر لجاج و تعصب بر آنها پوشیده شده.
* * *
در سومین آیه به تعبیر دیگری در این زمینه برخورد می کنیم، و آن مقایسه «مبدأ» حیات و «معاد» است، می فرماید: «او کسی است که آفرینش را آغاز می کند سپس آن را باز می گرداند، و این کار برای او آسانتر است» «و هو الذی یبدأ الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه».
جمعی از مفسران جمله «یبدأ» را به معنی ماضی تفسیر کرده اند، یعنی خداوند در آغاز آفرینش را ایجاد کرد، ولی چه مانعی دارد که «یبدأ» به همان معنی اصلی فعل مضارع تفسیر شود؟ و با توجه به اینکه فعل مضارع در اینجا دلیل بر استمرار است معنی آیه چنین می شود: «خداوند به طور مداوم آفرینش را ایجاد می کند و باز می گرداند» یعنی جهان هستی مجموعه ای از حیات و مرگ و مبدأ و معاد مستمر است، بنابراین نباید در امکان معاد در قیامت تردید داشت.
دائما جهان ما می میرد و نو می شود، و خلقت جدیدی می یابد، و روی این حساب معاد و بازگشت به حیات نوین یک امر کاملا عادی است، و این پاسخ حسابشده زیبائی است در برابر منکران.
تعبیر «و هو اهون علیه» (اعاده برای او آسانتر از آغاز است) این سئوال را بر می انگیزد که در برابر قدرت مطلقه و بی پایان خداوند آسان و مشکل مفهومی ندارد، همه چیز برای او یکسان است، از جا کندن و برداشتن عظیمترین کوهها جهان برای او به همان اندازه آسان است که برداشتن یک پر کاه، و آفرینش منظومه شمسی در برابر قدرت او همچون آفرینش یک ذره خاک است، چرا که در برابر قدرت بی پایان سخت و آسان بی معنی است، البته برای ما که قدرتی محدود داریم می گوئیم برداشتن سنگ کوچک آسان است و برداشتن سنگ عظیم مشکل!
مفسران در برابر این سئوال، پاسخهائی گفته اند که از همه مناسبتر این پاسخ است که این سخن از دیدگاه بندگان و با منطق آنها است که اگر کسی چیزی را انجام دهد در مرتبه دوم انجام آن برای او سهلتر و آسانتر است، هر چند برای قادر لایزال همه چیز یکسان می باشد. (این وجه را بسیاری از مفسران به عنوان بهترین تفسیر، یا یکی از تفسیرها برگزیده اند«مجمع البیان، جلد 8، صفحه 302- روح البیانی، جلد 7، صفحه 26»).
گاه نیز گفته شده است «اهون» در اینجا معنی تفضیلی ندارد، و به معنی «هین» یعنی «آسان» است.
توجیهات دیگری نیز گفته شده که چون مناسب نبود از ذکر آن صرف نظر شد.
به هر حال مفهوم آسان و آسانتر با توجه به گفتگوهای مردم با یکدیگر است و گرنه همه چیز برای او آسان است، و آسانتری وجود ندارد، و به گفته شاعر:
چون قـــدرت او منـــزه از نقــصــان است آوردن خلـــق و بردنــش یکــســان است!
نسبـــت به من و تـو هــر چه دشوار بود در قــدرت پـــــــــر کـمـال او آســـان است
* * *
در چهارمین آیه آنچه در آیه قبل آمده بود به شکل دیگری آمده است، و در حقیقت تفسیر و توضیحی برای آن محسوب می شود، در برابر منکران معاد می فرماید: آیا ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند، این امر برای خدا سهل و آسان است» «اولم یروا کیف یبدأ الله الخلق ثم یعیده ان ذلک علی الله یسیر». (باید توجه داشت که یبدأ (از باب افعال) و یبدأ (از ثلاثی مجرد) هر دو یک معنی دارد و به معنی آغاز کردن و آشکار کردن چیزی است).
تعبیر به «یبدء» (آغاز می کند) و «یعید» (باز می گرداند) به صورت فعل مضارع می تواند تأکیدی باشد بر آنچه در آیه قبل گفتیم که خداوند پیوسته در کار ایجاد و اعاده است، و این جهان دائما نو می شود و دگرگون می گردد، و هر روز مبدء و معاد و آغاز و تکراری است.
مخصوصا با این تعبیر که می فرماید: «اولم یروا...» «آیا آنها ندیدند» اشاره به اینکه مشاهده این ایجاد و اعاده مستمر و دائمی برای همه پذیر است.
این احتمال نیز وجود دارد که «یعید» تنها ناظر به معاد در روز قیامت باشد، و در این صورت تفسیر آیه چنین است: «آیا آنها ندیده اند خداوند چگونه خلق را ایجاد کرده، چنین کسی می تواند آن را باز گرداند».
تعبیر «ان ذلک علی الله یسیر»، نشان می دهد که همه چیز برای خدا آسان است، و ممکن است شاهدی باشد برای کسانی که «اهوان» را در آیه قبل به معنی «هین» تفسیر کرده اند.
به هر حال همه منکران معاد با چشم خود گیاهان را می بینند که چگونه از زمینهای مرده سر بر می آورند؟ چگونه انسانهائی پا به عرصه وجود می گذارند؟ چگونه درختان بی جان و برگ و بار می آورند؟ و چگونه هر زمان آفرینش تازه ای در این عالم رخ می دهد؟
آیا برای خالق این همه موجودات باز گرداندن آنها مشکل است؟ با اینکه هر دو به طور یکسان مشمول قدرت او هستند، و بهترین دلیل برای امکان چیزی وجود آن است؟
در پنجمین و آخرین آیه جان مطلب را در یک سخن کوتاه و بسیار فشرده و پرمعنی بیان کرده است می فرماید: «آنگونه که شما را آغاز کرد باز می گردید»! «کما بدأکم تعودون».
این جمله که بخشی از آیه 29 سوره اعراف اس، در حقیقت روشنترین و کوتاه ترین استدلال قرآن بر امکان معاد محسوب می شود، می گوید حیات مجدد را، بر حیات نخستین قیاس کن، و این یک قیاس منطقی در یک امر عقلی است، و آنها که اینگونه آیات را دلیل بر جواز قیاس در احکام تعبدی گرفته اند سخت در اشتباهند، زیرا قیاس در صورتی مجاز است که دلیل حکم اول و علت و فلسفه آن روشن باشد، تا وجود آن در حکم دوم نیز ثابت شود، همانگونه که در بحث معاد در آیه فوق و مانند آن دیده می شود.
زیرا می دانیم دلیل بر خلقت نخستین همان قدرت خدا است، و این معنی در خلقت مجدد نیز عینا وجود دارد، اما در احکام فرعی که فلسفه آنها روشن نیست و در خود دلیل نیز تصریح به علت آن نشده قیاس معنی ندارد، چرا که قیاسی است ظنی و تخمینی، نه یقینی و عقلی.
به هر حال تفسیری که در بالا ذکر شد با توجه به آیات دیگر قرآن که در این زمینه آمده کاملا روشن است، ولی عجیب این است که بعضی از مفسران گفته اند منظور این است همانگونه که در آغاز شما را سعادتمند و شقاوتمند، مؤمن و کافر آفرید پایان و عاقبت کار شما نیز به همان باز می گردید.
شاید بعضی خواسته اند از این راه دلیلی بر عقیده فاسد خود در مسأله جبر جستجو کنند، در حالی که سخن از اصل آفرینش انسان و ابتدای خلقت او، سپس بازگشت او به زندگی مجدد است، و کمترین اشاره ای در آیه به مسأله سعادت و شقاوت اجباری و طینت مؤمن و کافر، وجود ندارد.
نتیجه بحث
از مجموع این آیات به خوبی استفاده می شود که علت اصلی انکار مخالفان معاد بی توجهی و غفلت به آفرینش نخست این جهان و آفرینش اول انسانها است، چرا که اگر کمی به آن می اندیشیدند پاسخ خود را می دادند.
مگر ممکن است آفرینش انسان در آغاز از خاک امکان پذیر باشد ولی در مرحله بعد غیر ممکن؟!
* * *
توضیحات
آن روز که انسان آفریده شد
دانشمندان می گویند حدود پنج میلیارد سال قبل که زمین از خورشید جدا شد یکپارچه آتش سوزان بود، میلیاردها سال گذشت تا زمین تدریجا رو به سردی گذاشت، و ابرهای فشرده ای که این کره خاکی را سخت از هر سو محاصره کرده بودند تبدیل به باران شدند، بارانهائی سیلابی که بر زمینهای داغ فرو می ریخت و می جوشید و دگربار تبدیل به ابر می شد و تدریجا این کره خاکی را سردتر و سردتر می ساخت.
سرانجام آبها در نقاط پست زمین باقی ماندند و دریاها تشکیل شد، ولی در هیچ جا اثری از حیات نبود.
نه گیاهی می روئید.
نه پرنده ای بال و پر می زد و آواز می خواند.
نه در اقیانوسهای عظیم موجود زنده ای در حرکت بود.
چرا که هنوز محیط زمین بسیار داغ و گرم بود و مجالی برای زندگی وجود نداشت.
باز هم زمین سردتر شد و به قدرت خداوند اولین جوانه های حیات در دریاها و صحراها نمایان گشت و جانداران گوناگون ظاهر شدند، و سرانجام خداوند انسان را آفرید.
بنابراین شکی نیست که انسان در آغاز از خاک آفریده شده و باز هم به خاک بر می گردد، چه مانعی دارد که باز هم از خاک آفرینش مجددی بیابد؟!
منتها انس به زندگی عادی و کوته نگری، و گاه فرو افتادن پرده های لجاج و تعصب بر فکر و اندیشه انسان، به او مجال نمی دهد که این حقایق رشن را ببیند و باور کند، یا به آن اعتراف نماید.
2- قدرت مطلقه خداوند
اشاره
راه دیگری برای اثبات امکان بازگشت به زندگی مجدد در قیامت، توجه به قدرت بی پایان خدا است.
زیرا بحث درباره معاد، بعد از قبول اصل توحید و قبول صفات ثبوتیه و سلبیه حق است، و می دانیم یکی از صفات ثبوتیه او «قدرت مطلقه» و توانائی بر هر چیز است، و بهترین راه برای اثبات قدرت او بر هر کار، علاوه بر اینکه واجب الوجود دارای هستی نامحدود و طبعا قدرت نامحدود است، ملاحظه عظمت جهان آفرینش است.
وسعت آسمانها و منظومه ها و کهکشانها، کثرت و عظمت کواکب ثوابت و سیارات، تنوع گوناگون موجودات زنده، اعم از گیاهان و حیوانات، ریزه کاریهای عجیب ساختمان سلولهای زنده و دانه های اتم.
همه اینها نشانه قدرت بی پایان او است، و با قبول چنین اصلی جائی برای این ایراد باقی نمی ماند که چه کسی می تواند استخوان پوسیده را زنده کند و چگونه ممکن است خاکهای پراکنده جمع شوند و لباس حیات در تن بپوشد؟!
این عصاره مطالبی است که در این بخش به سراغ آن می رویم، و در آیات متعددی از قرآن مجید به آن اشاره شده، قبل از توضیح بیشتر به این آیات گوش جان فرا می دهیم:
1- لخلق السموات والأرض اکبر من خلق الناس و لکن اکثر الناس لا یعلمون. (سوره مؤمن، آیه 57).
2- اولم یروا ان الله الذی خلق السموات والأرض قادر علی أن یخلق مثلهم و جعل لهم اجلا لا ریب فیه فأبی الظالمون الا کفورا. (سوره اسراء، آیه 99).
3- اولم یروا ان الله الذی خلق السموات والارض و لم یعی بِخَلقِهِن بقادر علی ان یحیی الموتی بلی انه علی کل شیء قدیر. (سوره احقاف، آیه 33).
4- اولیس الذی خلق السموات والارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم. (سوره یس، آیه 81).
5- قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدأ الخلق ثم الله ینشئ النشأة الآخرة ان الله علی کل شیء قدیر. (سوره عنکبوت، آیه 20).
ترجمه:
1- آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر است ولی اکثر مردم نمی دانند.
2- آیا ندیدند خدائی که آسمانها و زمین را آفرید قادر است مثل آنها را بیافریند؟ (و به زندگی جدید بازشان گرداند) و برای آنها سرآمدی قطعی قرار داد، اما ظالمان جز کفر و انکار را پذیرا نیستند.
3- آیا آنها نمی دانند خداوندی که آسمانها و زمین را آفرید، و از آفرینش آنها ناتوان نشد، قادر است مردگان را زنده کند؟ آری او بر هر چیز توانا است.
4- آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید قدرت ندارد همانند آنها (انسانهای خاک شده) را بیافریند؟ آری (می تواند) و او آفریدگار دانا است!
5- بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده؟ سپس خداوند (همین گونه) جهان آخرت را ایجاد می کند، خداوند بر هر چیز قادر است.
* * *
تفسیر و جمع بندی
همه چیز برای او آسان است
در نخستین آیه خداوند مسأله احیای مردگان را با آفرینش مجموعه آسمانها و زمین مقایسه کرده، می فرماید: «آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر است، و لکن بیشتر مردم نمی دانند» «لخلق السموات والأرض اکبر من خلق الناس و لکن اکثر الناس لا یعلمون».
فخر رازی در تفسیر این آیه می گوید: این یک استدلال واضح است برای بیان این حقیقت که خداوند قادر بر اعاده حیات انسان است، و نشان می دهد که منکران معاد بدون هیچ گونه دلیل و برهان بلکه تنها به خاطر حسد و جهل و کفر و تعصب راه جدال و انکار می پوئیدند. (تفسیر فخر رازی، جلد 27، صفحه 79).
مفسران دیگر مانند «طبرسی» در مجمع البیان و «قرطبی» و «روح البیان» نیز تصریح کرده اند که این آیه ناظر بر منکران رستاخیز است می گوید: کسی که قادر بر انجام امور مهمتری مانند آفرینش آسمانهای با عظمت و زمین (با آن همه مخلوقات شگرف و شگفت انگیز) می باشد چگونه قادر به اعاده حیات مردگان نیست. (تفسیر طبرسی، جلد 8، صفحه 529، قرطبی، جلد 8، صفحه 5769).
جمله «و لکن اکثر الناس لا یعلمون» همانگونه که جمعی از مفسران گفته اند به این معنی است که واقعا «برتری آفرینش آسمانها را با آن عظمت و نظم و حساب بر آفرینش مجدد انسان» نمی دانند، بلکه به خاطر آن است چون از این امر مهم غفلت می کنند و در آن نمی اندیشند و به خاطر تعصب و پیروی از هوای نفس، از آن نتیجه گیری لازم را در امر معاد نمی کنند لذا آنها را به منزله جاهلان بی خبر معرفی کرده است. (مجمع البیان، کشاف، روح المعانی ذیل آیه مورد بحث).
جالب اینکه در آن عصر و زمان هنوز عظمت آسمانها به خوبی شناخته نشده بود، و کمتر کسی از اسرار عظیمی که امروز در پرتو علم و دانش شناخته شده است آگاهی داشت تنها صورت ظاهری آنرا می دیدند ولی قرآن که از علم بی پایان خدا جوشیده است پرده از روی این اسرار برداشت.
ضمنا باید توجه داشت که لام در «لخلق» ظاهرا «لام ابتداء» است، و برای تأکید آمده.
* * *
دومین آیه بلافاصله بعد از نقل کلام منکران معاد که آفرینش مجدد انسان را بعد از پوسیده شدن استخوانها و خاک شدن نفی می کردند، می فرماید: «آیا آنها نمی دانند خدائی که آسمانها و زمین را آفرید قادر است که همانند آن انسانها را بیافریند»؟ «اولم یروا ان الله الذی خلق السموات والارض قادر علی ان یخلق مثلهم».
تعبیر به «مثل» ممکن است اشاره به آفرینش مجدد انسانها باشد، چرا که همانند سابق است، و نیز ممکن است اشاره به این باشد که خداوند قادر است انسانهای دیگری همانند این انسانها از نو ایجاد کند، وقتی بر چنین چیزی قادر است تجدید حیات انسانهای موجود از آن سهل تر می باشد.
این احتمال نیز داده شده که بدنها هر چه باشند عین بدن سابق نیستند، چرا که مورد پیشین با کیفیتهای تازه ای باز می گردد، به همین جهت تعبیر به مثل شده، ولی روح انسان همان روح است، و بعد از تعلق به جسم وحدت شخصیت از هر نظر حاصل است، بنابر این انسانها به هنگام بازگشت هم مثل گذشته هستند و هم از یک نظر عین آن (دقت کنید).
سپس در ذیل آیه به جواب سئوال دیگر منکران می پردازد، آنها می گفتند: اگر قیامت حق است پس چرا نمی آید، قرآن می گوید: «خداوند برای بازگشت آنها سرآمدی قطعی قرار داده و باید منتظر آن بود «و جعل لهم اجلا لا ریب فیه».
به تعبیر دیگر او به قدرت کامله اش دقیقا وقت آن را نیز تعیین کرده که بدون کوچکترین تخلفی درست در آن زمان رخ می دهد.
«ولی ظالمان جز کفر و انکار را نمی پذیرند» (زیرا هوای نفس و تعصب و دشمنی با حق پرده بر افکار آنها افکنده) «فأبی الظالمون الا کفورا».
* * *
همین معنی در سومین آیه با تعبیر دیگری بیان شده، می فرماید: آیا آنها نمی دانند خدائی که آسمانها را (با آن عظمت) و زمین را (با آن همه شگفتیهایش) آفریده، و هیچ گاه از آفرینش آنها ناتوان نشده قادر است که مردگان را زنده کند؟ آری او بر همه چیز توانا است» «اولم یروا ان الله الذی خلق السموات والارض و لم یعی بخلقهن بقادر علی ان یحیی الموتی بلی انه علی کل شیء قدیر».
جمله «اولم یروا» «آیا ندیدند» به معنی مشاهده با چشم عقل است، و لذا مفسران آن را به معنی «اولم یعلموا» «آیا ندانستند» تفسیر می کنند، بعضی نیز آن را به معنی علم و آگاهی توأم با بصیرت و دقت معنی کرده اند.
«لم یعی» از ماده «عی» به معنی عجز و ناتوانی است که به واسطه راه رفتن بسیار به انسان دست می دهد، و نیز به معنی هر گونه عجز و ناتوانی که به خاطر عهده دار شدن کار یا سخن گفتن به کسی دست می دهد گفته می شود، و تعبیر «داء عیّاء» به معنی درد بی درمان نیز از همین جهت است که چنان دردی به راستی خسته کننده است.
بعضی نیز آن را به معنی «جهل» تفسیر کرده اند، ولی این معنی در این آیه مناسب نیست.
بدیهی است خستگی و ناتوانی در موردی تصور می شود که قدرت شخص محدود باشد، ولی در مورد خداوند که قدرتش نامحدود است خستگی و عجز مفهومی ندارد.
به هر حال این تعبیر ممکن است اشاره به خرافه یهود باشد که می گفتند: خداوند بعد از آفرینش آسمانها و زمین خسته شد! و روز شنبه روز استراحت قرار داد! و از آن به بعد این معنی به عنوان یک سنت باقی ماند.
بطلان این سخن به قدری روشن است که نیاز به بحث ندارد.
* * *
در چهارمین آیه ضمن پاسخهای متعددی که در برابر منکران معاد و کسی که خدمت پیامبر آمده بود و استخوان پوسیده در دست داشت و می گفت: «من یحیی العظام و هی رمیم» «چه کسی استخوان پوسیده را زنده می کند؟» می فرماید: «آیا کسی که آسمانها و زمین را (با آن وسعت و عظمت و شگفتیها) آفرید، قادر نیست همانند این انسانها را بیافریند» «اولیس الذی خلق السموات والارض بقادر علی ان یخلق مثلهم».
«آری او توانائی دارد و او آفریدگار دانا است» «بلی و هو الخلاق العلیم».
بدیهی است هنگامی که سخن از آسمانها گفته می شود تمام کرات و ستارگان و کهکشانها را در بر می گیرد، و می دانیم آخرین اکتشافات دانشمندان نشان می دهد که منظومه شمسی ما جزء کهکشان معروف راه شیری است، و می گویند: این کهکشان بالغ بر یکصد میلیارد ستاره! دارد که خورشید ما یکی از ستارگان متوسط آن است!
و نیز می گویند تلسکوپهای عظیم توانسته است در حدود یک میلیارد کهکشان را کشف کند!
هر گاه این ارقام را در یکدیگر ضرب کنیم آنگاه می توانیم به عدد سرسام آور کرات آسمانی اجمالا پی ببریم، تازه اینها همه در حدود معلومات انسان امروز است، و شاید فردا و فرداها عوالمی کشف شود که آنچه امروز از جهان می دانیم در مقابل آن کوچک و ناچیز باشد. و هنگامی که زمین گفته می شود تمام اسرار و شگفتیهای آن را نیز در بر می گیرد.
آیا کسی که این جهان عظیم و عجیب و منظم را آفرید، از باز گرداندن انسان به آفرینش مجدد ناتوان است؟!
تعبیر به «خلاق» (بسیار خلق کننده) ممکن است اشاره به این باشد که خداوند پیوسته در کار خلقت است، و همه روز موجودات تازه ای را می آفریند، و موجوداتی را از بین می برد، و به این ترتیب همه روز احیاء جدید و معاد تازه ای است، و لذا واژه «خلاق» که صیغه مبالغه است بر او اطلاق شده.
«علیم» نیز می تواند اشاره به این نکته باشد که اگر انسانها می میرند و خاک می شوند و ذرات آنها همه جا پراکنده می گردد جمع آوری آن برای خداوندی که عالم و آگاه است مشکل نیست، همانگونه که نگهداری حساب اعمال آنها در طول تمام عصر مطلب پیچیده ای نخواهد بود (باید توجه داشت که «علیم» در اینجا صفت مشبهه است، و با توجه به اینکه در کنار خلاق که صیغه مبالغه است قرار گرفته برای تأکید است).
* * *
در پنجمین و آخرین آیه مورد بحث منکران معاد را به یک طریق حسی و تجربی دعوت می کند، و به پیامبر می فرماید: «به آنها بگو بروید و روی زمین سیر کنید، سپس بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس (بدانید همان خداوندی که قدرت بر ایجاد این همه مخلوقات گوناگون دارد) جهان آخرت را ایجاد می کند، چرا که او بر همه چیز توانا است» «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدأ الخلق ثم الله ینشئ النشأة الآخرة ان الله علی کل شیء قدیر».
«سیر در ارض» و گردش در روی زمین از این نظر به انسان آگاهی بر آغاز آفرینش می دهد که آثار موجودات زنده از نخستین روزهائی که حیات در کره زمین پیده شده به صورتهای مختلف در لابلای قشرهای زمین باقی مانده، و امروز دانشمندان از مطالعه آنها بسیاری از اسرار آفرینش موجودات زنده را در بر می یابند.
و نیز ممکن است منظور پی بردن به اسرار آغاز خلقت کره زمین و موجودات بیجان آن باشد که از مطالعه طبقات مختلف زمین و عناصر گوناگون و انواع ترکیبها آشکار می گردد.
و نیز ممکن است اشاره به آفرینش های مکرری باشد که همه روز در این کره خاکی صورت می گیرد، افراد زیادی از موجودات زنده پا به عرصه وجود می گذارند و افراد زیادی می میرند.
خداوندی که قادر بر این همه خلقت و تطورات حیات است، چگونه از احیاء مردگان عاجز خواهد بود؟ و به این ترتیب از قدرت مطلقه حق برای اثبات امکان حیات مجدد انسان بهره گیری شده.
ولی این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق اشاره به خلقت نخستین انسان، و قیاس عقلی خلقت مجدد بر خلقت اول باشد که در این صورت این آیه در سلک گروه اول از آیاتی که در سابق اشاره کردیم قرار خواهد گرفت. ولی به هر حال شاهدی است بر اصل مدعا.
از آنچه در تفسیر آیه گفتیم پاسخ این سئوال به خوبی روشن می شود که چگونه قرآن به انسانها دستور می دهد که در زمین گردش کنند و چگونگی آغاز آفرینش را ببینند، در هر حالی که آغاز آفرینش به میلیونها یا میلیاردها سال قبل از این بر می گردد و امروز قابل مشاهده نیست.
در پاسخ این سئوال سه بیان در شرح بالا داشتیم (دقت کنید).
قابل توجه اینکه در اینجا از معاد تعبیر به «نشاة آخرت» شده است، و «نشأة» چنانکه راغب در مفردات می گوید به معنی ایجاد و تربیت چیزی است، و این نشان می دهد که در قیامت هم آفرینش تازه ای است و هم تربیت و نمو جدید.
* * *
نتیجه بحث
این بخش از آیات به منکران معاد این حقیقت را گوشزد می کند که آیا شما قدرت مطلقه خداوند را پذیرفته اید یا نه؟ اگر نپذیرفته اید نگاهی به جهان آفرینش بیفکنید: آسمانها، ستارگان ثوابت و سیار، کهکشانها، منظومه ها، و نگاهی به زمینها بیفکنید، با آنهمه شگفتیها و عجائب، و با آنهمه نظم و قانون که بر سرتاسر آنها حکمفرما است.
آیا ممکن است این همه نشانه های قدرت را مشاهده کنید، و باز هم در قدرت مطلقه حق تردید داشته باشید؟! و اگر ایمان به قدرت مطلقه او دارید چگونه در مسأله معاد و احیای مردگان شک و تردید به خود راه می دهید، و آن را عجیب و شگفت انگیز و غیر قابل قبول می پندارید؟!
|
|